‏نمایش پست‌ها با برچسب عکس. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب عکس. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

58


۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

39 " یکم دل گرفته "




۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

21 " عشق فرهاد "

تا دو روز پیش فکر می کردم تو زندگی خیلی غصه دارم و تنهام ، نه اینکه کسی دورم نباشه ، کسی نیست که هم درد باشه یا دردامو بفهمه ..

اما دو روز پیش وقتی به وبلاگ عصیان سر زدم و دو پست رنگارنگ ( یکی به قلم علیرضا ، یکی به قلم دفتر خاطرات فرهاد) رو خوندم ، تازه فهمیدم تو عاشقی کردن و تنهایی کشیدن حالا حالاها ول معطلم ..

واقعن برای عشق پاک و روح بزرگ فرهاد احترام قائلم ..

20 " ساقی اول "


آخ که باز دلم هوای اونی رو که نباید کرده ..

چقدر دلم می خواست الان توی یه میخونه بودم ، میونه یه سری آدم مست و بیخیال .. بیخیال از حرف مردم و خنجر نگاهشون .. همونجا از ته دلم فریاد می زدم :

ساقی اول من ..

بزنین به سلامتیه اونی که عاشقش شدم و عشق نشد ، چشمامو دید و اشک نشد ، حرفامو شنید و همدرد نشد ، زخمامو دید و مرهم نشد ..

۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

17 " بخشش "


توی آخرین سری از پستای "از 63 تا 89 " یه دوست عزیزی کامنتی به مضمون زیر گذاشت :
(( تو یه احمق آشغالی اینو تو گوشت خوب فرو کن
ولی آشغالام میتونن بازیافت شن
امیدوارم.........))
خب ، بازیافت کردن آشغالا رو قبول دارم ، اما اول باید پرتقال فروشو پیدا کنیم یعنی تشخیص بدیم آشغال کیه..




 
از حرفات ناراحت نشدم پسر ( یا شایدم دختر ) ..
تو فحش و ناسزا گفتی ، در حد فهم و درک خودت ، منم نادیده گرفتم و بخشیدم ، در حد فهم و درک خودم ..
همین ..




۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه