۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

28 " متلک "


واقعن دوره و زمونه ای شده ..

دیروز داشتم از کار طاقت فرسای نون خریدن بر می گشتم ، طبق معمول همینجوری تیکه تیکه از نون می خوردم و یه ترانه ای هم واسه خودم زمزمه می کردم ..

خیابونا رو پشت سر گذاشتم و رسیدم به کوچه .. تو حال و هوای خودم بودم که یه صدایی توجه منو به خودش جلب کرد :

آهای خوشکله ، یکم تحویل بگیر ..

از سر کنجکاوی (نه از سر فضولی) برگشتم ببینم چه خبره ..

دو تا دختر که تقریبن اول دبیرستانی بودن و موهای فشن و آرایش غلیظی داشتن ، نیششون رفت تا بنا گوش ..

از قرار معلوم مخاطب اون جمله من بودم ، یه نیشخندی زدم و بی اعتنا بهشون به راه خودم ادامه دادم ..

: ا .. چه پر افاده ..

: نون هم خریده ..

: می گفتی ما واست می رفتیم نونوایی ..

واقعن صحنه ای بود ، دو تا جقله دختر داشتن متلک بارم می کردن .. دیگه نزدیک بود از خنده وسط کوچه دراز کش بشم که از انتهای کوچه به خانم پیری به ما نزدیک شد ..

: اه .. از بس ناز کرد یکی اومد ..

: بریم بابا ، اینم از دستمون پرید !!

جونم ؟ از دستتون پریدم ؟!! خب بیچاره ها تقصیری ندارن ، وقتی میان اعلام می کنن تو سال 1400 به ازای هر پسر مجرد ایرانی ، 3 تا دختر مجرد ایرانی وجود داره ، بایدم اینا اینجوری بیافتن دنبال پسر مردم .. تازه اینا یکی هم کم داشتن ..

بیخود نیست تو ایران اینقدر در مقابل همجنسگرایی موضع گرفتن ، همینجوریش با کمبود پسر مواجهن ، دیگه وای به روزی که پسر با پسر کند پرواز ..

اونوقت این بزرگان مجبورن برای ادای دین به دین اسلام هر کودم 4-5 تا توی شناسنامه ردیف کنن ، البته خدائیش خودشون دلشون نمی خواد ، فقط برای کسب تکلیفه و بس ..

پ.ن: وقتی اون خانم پیری از کنارم رد شد شروع کرد به غر زدن و به قول خودش اون دختران معصوم رو از تیر نگاه های هرزه ی منه پسر نجات داده بود ..!!! بیچاره یه لحظه احساس بتمن بودن بهش دست داده بود..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر