۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

32 " ازدواج "


دیروز نشسته بودم و داشتم تو فایلای کامپیوترم سرک می کشیدم .. برادرزادی 6 سالمم چند متر اون طرفتر روی تخت نشسته بود و داشت نگام می کرد .. یکم که گذشت سنگینیه نگاهشو رو خودم احساس کردم .. برگشتم سمتش و دیدم بله ، زل زده داره نگام می کنه ..

گفتم : چیزی می خوای پسر ؟

گفت : نه ..

گفتم : پس چیه ؟ چرا اینجوری نگاه می کنی ؟

گفت : عمو تو وقتی لپامو می کشی یعنی دوستم داری ؟

لبخند زدم و گفتم : آره خب ، دوستت دارم لپاتو می کشم ..

یکم مکث کرد و گفت : عمو ، میای با هم باجناق شیم ؟

دیگه زدم زیر خنده ، بچه ی 6 ساله ازم می خواست باجناقش بشم ..

گفتم : اره عمو... باشه وقتی بزرگ شدی با هم باجناق میشیم ..

اینو که گفتم دیدم گل از گلش شکفت .. از جاش پرید و اومد دستمو گرفت و دنبال خودش کشوند ..

گفتم : کجا ؟

گفت: بریم با هم باجناق شیم ..

نگهش داشتم و گفتم: واستا ببینم .. چقدر آتیشت تنده .. حالا بذار بزرگ شو بعد ..

اما اون اسرار می کرد : نه .. مامانم گفته آدم باید با اونی که دوستش داره ازدواج کنه .. خانم معلممون امروز لپامو کشید .. خودت گفتی لپ کشیدن یعنی دوست داشتن .. بریم ازدواج کنیم ..

وای خدا ، بچه ها هم چه تحلیل هایی واسه خودشون دارن .. حالا چطور باید بهش بفهمونم ..

گفتم : نه پسری ، اون دوست داشتن با این دوست داشتن فرق می کنه ..

یکم نگام کرد اما بعدش دوباره به جنب و جوش افتاد و گفت : نه بریم .. اون دوستم داره ..

دیدم نه بابا نمیشه هیچ جوری حالیش کرد .. گفتم: خب ، حالا از کجا می دونی اون خواهر داره که با هم باجناق شیم ؟

گفت : نمی دونم ..

گفتم : پس چی میگی ؟

گفت : نه .. با هم بریم با خودش ازدواج کنیم ..

زدم زیر خنده .. گفتم : نه پسر ، نمیشه که دو تایی با یه نفر عروسی کنیم ..

گفت : نه عمو ، خانم معلممون چاق .. تپله .. من می ترسم تنهایی باهاش ازدواج کنم ..

گفتم : ا .. بی تربیت ، آدم راجع به خانم معلمش اینجوری حرف می زنه؟

دستاشو از هم باز کرد و گفت : عمو اینقدریه .. خیلی گندست .. کلی لپ داره .. بیا با هم باهاش ازدواج کنیم ..

بچه که بخواد بی منطق باشه هیچ کاریش نمیشه کرد .. تا شب داستان داشتیم با این برادر زادهه تا باباش اومد دنبالش و اونو با خودش برد ..

پ.ن : بیچاره بچه فکر می کرد چون خانم معلمشون از نظر هیکل پهنای جغرافیایی وسیعی رو در بر میگیره با یه شوهر کارش راه نمی افته ..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر