۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

20 " ساقی اول "


آخ که باز دلم هوای اونی رو که نباید کرده ..

چقدر دلم می خواست الان توی یه میخونه بودم ، میونه یه سری آدم مست و بیخیال .. بیخیال از حرف مردم و خنجر نگاهشون .. همونجا از ته دلم فریاد می زدم :

ساقی اول من ..

بزنین به سلامتیه اونی که عاشقش شدم و عشق نشد ، چشمامو دید و اشک نشد ، حرفامو شنید و همدرد نشد ، زخمامو دید و مرهم نشد ..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر