تا دو روز پیش فکر می کردم تو زندگی خیلی غصه دارم و تنهام ، نه اینکه کسی دورم نباشه ، کسی نیست که هم درد باشه یا دردامو بفهمه ..
اما دو روز پیش وقتی به وبلاگ عصیان سر زدم و دو پست رنگارنگ ( یکی به قلم علیرضا ، یکی به قلم دفتر خاطرات فرهاد) رو خوندم ، تازه فهمیدم تو عاشقی کردن و تنهایی کشیدن حالا حالاها ول معطلم ..
واقعن برای عشق پاک و روح بزرگ فرهاد احترام قائلم ..
اما دو روز پیش وقتی به وبلاگ عصیان سر زدم و دو پست رنگارنگ ( یکی به قلم علیرضا ، یکی به قلم دفتر خاطرات فرهاد) رو خوندم ، تازه فهمیدم تو عاشقی کردن و تنهایی کشیدن حالا حالاها ول معطلم ..
واقعن برای عشق پاک و روح بزرگ فرهاد احترام قائلم ..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر